ساختار سازمانی مناسب توسعه محصول ، بستگی به آن دسته از عوامل عملکرد سازمانی دارد که نقش آن ها در دستیابی به موفقیت از همه پررنگ تر است. سازمان های وظیفه ای تمایل به پرورش تخصص و مهارت های قوی در حوزه های وظیفه ای مرتبط دارند. در مقابل، ساختارهای سازمانی برآنند تا هماهنگی های مؤثر و سریع را در میان بخش ها و وظایف مختلف پدید آورند.

ساختارهای ماتریسی که در واقع ساختارهای ترکیب یافته هستند، استعداد آن را دارند که برخی از ویژگی های هر یک از ساختارهای فوق را به ظهور رسانند. در انتخاب یک ساختار سازمانی مناسب، پرسش های زیر می تواند چراغ راه ما باشد:

یکپارچه سازی میان وظیفه ای از چه سطح اهمیت برخوردار است؟ ممکن است هماهنگ سازی تصمیمات پروژه که دربردارنده ی حوزه های وظیفه ای هستند، در ساختارهای وظیفه ای دشوار باشد. به علت پیوندهای سازمانی اعضا تیم در بخش ها (وظایف)، ساختارهای پروژه ای تمایل به ایجاد یکپارچه سازی های قوی میان وظیفه ای دارند.
مهارت ها و تخصص های مدرن و پیشرفته تا چه اندازه برای موفقیت کسب وکار، حیاتی است؟
هنگامی که توسعه و حفظ مهارت های بنیادین، برای چندین نسل از یک محصول ضروری است، آن گاه وجود برخی پیوندهای وظیفه ای الزامی خواهد بود. به عنوان مثال در برخی از شرکت های هوافضا، دینامیک سیالات محاسباتی به حدی حایز اهمیت است که دانشمندان این رشته با هدف دستیابی شرکت به بالاترین قابلیت های ممکن در این حوزه، براساس وظایف و کارکردهایشان، سازمان دهی شده اند.
آیا افراد از هر بخش (وظیفه)، می توانند در بیش ترین زمان از مدت پروژه، کاملاً مورد استفاده قرار گیرند؟
به عنوان مثال، یک پروژه ممکن است فقط برای مدتی در طول پروژه، نیازمند یک طراحی صنعتی باشد. از این رو، یک شرکت ممکن است برای استفاده ی مؤثر از منابع طراحی صنعتی، اقدام به سازمان دهی طراحان صنعتی براساس وظایف و کارکردهای آن ها نموده و بدین ترتیب پروژه های مختلف خواهند توانست دقیقاً به میزان موردنیاز پروژه، از منابع طراحی صنعتی بهره ببرند.

سرعت توسعه ی محصول از چه میزان اهمیت برخوردار است؟
ساختارهای پروژه ای این امکان را فراهم می سازد تا تضادها به سرعت حل و فصل شود و افراد از بخش ها (وظایف) مختلف بتوانند فعالیت های خود را به بهترین شکل با یکدیگر هماهنگ سازند. در این میان برای انتقال اطلاعات، تعیین مسوولیت ها و هماهنگ سازی وظایف، زمان تقریباً اندکی صرف می شود. از این رو ساختارهای پروژه ای در امر توسعه ی محصولات نوآورانه، سریع تر از سازمان های وظیفه ای عمل می نمایند. به عنوان مثال، سازندگان رایانه های قابل حمل، تقریباً همیشه تیم های توسعه خود را براساس ساختار پروژه ای سازمان دهی می نمایند. این کار به تیم ها اجازه می دهد تا محصولات جدید خود را در کوتاه ترین زمان ممکنی که برای بازار پویای رایانه امکان پذیر است، توسعه دهد.

به جز موارد فوق، موضوعات فراوانی وجود دارند که انتخاب میان ساختارهای وظیفه ای و پروژه ای را دشوار می سازند.

در شکل زیر، برخی از نقاط ضعف و قوت هر یک از ساختارها، انواع شرکت هایی که هر یک از راهبردها را دنبال می کنند، و موضوعات مهم مرتبط با هر یک از رویکردها به اختصار آمده است.